پر انرزی و پر برکت واست باشه عزیز دلم چقدر دلم برای حرف زدن باهات تنگ شده
بود خیلی دیشب واست نوشتم ولی دیگه خوابم گرفت حرفهام نیمه بود راستی
بهت تبریک میگم و خیلی خوشحال شدم که فیلمی که تهیه کننده بودی به جشنواره
را پیدا کرد امیدوارم بهترین اتفاق برایت بیفته عزیز جانم و روز به روز بیشتر بدرخشی
البته موندگار و با عزت و آبرو بمونی الهی آمین راستی اون فیلمی که واسه تبریک
تولد دوستت گرفتی خیلی با نمک در حین حرف زدن واسه کسی دست تکان میدی
و یعنی من عاشق این کارهایت هستم چقدر این عینگ گرد که میزنی با نمک میشی
یاد یک کارتونی بود اسمش هم یادم رفته که دهه 60 اینا نشانش میداد خیلی هم
شخصیت با مزه ای داشت می افتم ای جانم راستی چقدر دلم واسه حرف زدن
با تو تنگ شده بود این روزها فقط تنها چیزی که می تونه آرومم کنه و یک خورده
بهم صبر و قرار بده و تمرکز آشپزی کردنه راستی کارهایم رو در اینستاگرام دیدی
راستش رو بخوای اینروزها خیلی بیشتر از هر موقعی بی تاب و بیقرارت هستم
و واقعا نمی دونستم چطور میشود خودم را آرام کنم شاید باورت نشه تمام روز و
شب به تو فکر میکنم به این عشق به اینکه باید چکار کنم وووووووووووو.................
خیلی سوال بی جواب دیگه .......................................................................
بیخیال بذار حرفهای خوب بزنم و از حال خوبم بگم و
انرژی منفی و حرفهای ناامید کننده و چیزی که حالت رو بد کنه و از دستم ناراحت بشی
را نزنم راستی اون هفته رفتیم با مامانم اینا کلات 120کیلومتری مشهد هست یک آبشاری
داره اسمش قلعه سو هست وای ما تا به حال نرفته بودیم وای چقدر یادت کردم و چقدر
جایت خالی بود خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی به قدری زیبا و تماشایی
بود که نگو دو طرفش کوه بود و از زیر پاهامون اب جاری بود بین دو کوه فقط به اندازه
سه نفر ادم که کنار هم باایستن جا بود و بعد اگر میخواستیم تا اخرش بریم باید از
نردبان هایی که روی کوه قرار داده بودن بالا می رفتیم نزدیک ده تا بود فوق العاده
هیجان انگیز و جذاب بود واقعا ایران نقطه نقطه اش فرق داره هر جایی که میری
یک چیزهای جالب تر
ی را می بینی
:: برچسبها:
دلنوشته لحظه قرار عاشقی,